loading...
گویش شهرستان فردوس
ariofrouzanfar بازدید : 335 سه شنبه 08 دی 1394 نظرات (0)
مردم شهر فردوس به گویش فردوسی(تونی) سخن می‌گویند. این گویش در میان گویشهای  پارسی در خراسان، یکی از اصیل‌ترین گویش‌ها به شمار می‌رود که آهنگ باشکوه زبان پارسی باستان را همچنان به همراه دارد. با این که این گویش از نظر واژگان موجود در آن زیرمجموعه‌ای از زبان پارسی است ولی به دلیل تفاوت ساختاری که در صرف افعال و جمله‌بندی و آهنگ و وزن ادای واژگان است  درک آن برای شنوندهٔ ناآشنا بسیار دشوار می‌نماید این گویش را میتوان مادر تمام لهجه های جنوب خراسان بدانیم در زیر برخی از واژگان و افعال این گویش آورده شده است.

 

اوگردو=ملاقه بزرگ مسی

اروق=باد گلو

اروک=لثه

اوستavost= حامله ،بار دار

اوکavek=مورچه کوچک

ارازaraz= ترسیدن

انایی= ناپسند

الادر=عمدی ، به عمد

اند= هدف

اسکوچه=سکسکه

اوروزو = آن روزها

اشپوش=شپش

ازملر=حالا

اوگین=نور گیر در خانه های قدیمی

انگار کردن= تعطیل کردن

استنه در = پاشنه در

اورو=ابرو

اویکاوایکا=این و آن

آفری=آفرین

اورتینه=دختر

استاره=ستاره

استیزه=جنگ،لجبازی

ایجا=اینجا

اخکوک=زرد آلوی نرسیده

اننک = آنهایی که

اشکم= شکم

اسفی دشت=نوعی گیاه

اوسانهosanah= افسانه

اشتر = شتر

افتوaftoo=افتاب

او=آب

بارو=باران

برارborar=برادر

بزه= بزن

بغاده=به اندازه،اندازه

بدر سخته =لوس کردن

باچو=مهد،گهواره

باهوbahu=کتف،شانه

برت bart= برای تو

بیخ=کنار

بابو= حالتی تعجبی

بگروم=بگیرم

بفتر=بهتر

بودشوده= کامل شده

بادگیروو= بادگیرها 

بسلیbesole = خیس شدن

بلقستbalghast=نوعی گیاه

بر چنه=برای چی

بل=بیل

بنمن benemon= نماند

بجنبی = جنبید

به جی = برو کنار، فرار کن

بکرچی = از هم گسست، له شده

بنگ نخ = کلاف نخ

بوتب= تار عنکبوت

بوژ =زنبور

بک=قورباغه

بالوکbalok= خال صورت

بوک=گونه صورت

پاتیل=ظرف مسی مدوّر و لبه دار

پندری=پنداشتن ،فکر کردن

پوشو = داخل

پنهو=پنهان

پالزی=جالیز

پل = پستی و بلندی

پنه=پناه،پنهان شدن

پیر زال= پیر زن

پوخ=ذره گیاه،ذره بی ارزش

پوخل=ساقه گندم

پوخله=نوعی گیاه

پلخمو=تیروکمان

پروار=گوشتی

پتpot=مو

پوندانه=دانه پنبه

پونبه=پنبه

پوند= ساقه گیاه

پودینه = نعناع

پردگن pardagone= پرده ها

پکروم = پکرم ، گیجم

پاچَو=کفش تخته ای که رویه آن عبارت بود از چند رشته نخ و برای بیل زدن به کار می رفت.

پاگیر=جاپا,پلکان طبیعی

پال پال کردن=پالیدن,میان خاک و مانند آن دنبال دانه گشتن

پایه=رعد,تندر

پَستا=ردیف کار,محل کار اصلی

پُشته=دسته بزرگ,پشتواره,برجستگی دو جوی درخت دار در باغ.

پوزه = تپه

پسلکpeslek= مدفوع گوسفند

پِشِنگ=مختصر

پلونگ=دستمال بزرگ

پتیر،پتیری = نانی که هنوز خمیر باشد در فارسی معیار فطیر معنی می دهد

پکی pake=  چاقوی نخ بری

پَکّه=سنگ نرم و سفید رنگ گچ مانندی که ساییده شده آن برای آرایش به کار می رود.

پَلم=ستاره پروین

پتو patow= خانه رو به آفتاب

پَی دست=مشت,مشتواره

پی سَبَقو=دوره کردن درسهای قبلی

پرسهporsa = سوگواری

پسوکی=ولگردی

پیش کردن=بستن

پخل= پنجه کشیدن

پوکک=پرش

هوفتی= افتاد

هایه=هستین

هوشلی=فروریختن

هو تمرگ=به تمرگ ،بشین

هجاشhajash=تمام

هوتیhotae =داخل

هوتنبی=ویران شد

هه جیر=سر حال

هو قورچی=له شده

هه لشت=لیسیدن یه کاسه

هو پای= کنار

هوجا=آنجا

هنوزشه=هنوزکه

همشه = همه آنها

هوم هومو= صداها

هونشن=بنشین

تژغن=دیگ پهن مسی برای جوشانیدن شیر

تور بنجی = رنده

تونی = تویی

تمنه=سوزن بلند

تکه = بزنر

ترخ=نوعی گیاه

تاونگود = سبد بزرگ

تفتو=نوعی نان

تَوشَو=ملاقه زنی شب چهارشنبه سوری

توگی=ارزن پوست کنده

تازیک=نوعی سگ

تیلی=کیسه ای جلد کتاب

تنبو=شلوار

تپtap= نشستن ، کتک زدن

تیار=اماده ُحاضر

تین=پیت,حلب

تنوکه=شورت

ترقز=پرت کردن

تپال= مدفوع گاو

تپی=مدفوع الاغ

تزوک=با حوصله

تژگ tajhg= نوعی سوسک

تژگ tejhg =خربزه نرسیده

جاپردازی= در جای  همیشگی نخوابیدن

جالگ=نوعی پرنده صحرایی

جِلَک=وسیله ای چوبی با پره هایی چند که با آن نخ می تابیدند

جنگjengh=سریع

جَوز =گردو

جوو=جوان

جو=آبراه

جشتjesht=زشت

جوش پره=نوعی آش که از تکه های بزرگ خمیر محتوی پاره ای حبوبات و ادویه درست می شد.

آش مخصوص شهر فردوس

چار گُل=مربع,چهارگوش

چو=چوب

چقر=زبر

چخل=ناخن کشیدن

چوپو=چوپان

چونو=چنان

چرقد=چهار قد

چاره-پشته=جویها و برآمدگیهای اطراف آن در باغ که ردیف درختها را در کنار خود جای می دهد.

چره؟= برای چی- چرا

چکچکی= نوعی چاقو

چراغو=شب نشینی و دید و بازدید شبانه

چش=چشم

چَرخی=گرد,سالم

چار یک . چاره ک = یک چهارم

چوشیدن=مکیدن

چار= چهار

چغوک=گنجشک

چونگ=نوک پرنده

چکّه = نوعی رقص توأم با بشکن

چکّه گر=رقاص

چلخ دادن/چرخ دادن=چرخاندن و دور دادن

چاشت=نهار

چه =چاه

چوخا=بَرَک,لباس بافته شده از نخ پشم درشت

چروا=چهار پا

چمبه= چاق

خاده=چوب بلند,برای تمیز کردن گرد و غبار سقفهای بلند

خوردوک= کوچک

خَرَند=ردیف آخر

خلاشه=چوب خشک نازک

خلشیدن = لیز خوردن ، سر خوردن

خوم=خام

خموش=خاموش

خارده=خورده

خوkho=خواب

خووkhu=خون

خموک=حلوا

خونجلکkhonjhelek=نیشگون

خوم بو=فرد ساده لوح

خروسخو=سحر,صبح زود

خوفه= عطسه

خفکو = خفه شو ،صحبت نکن

خوسور= پدر زن

خاش=مادر زن

خستکkhestak=مغز میوه

خسب،به خسب= امر به خوابیدن برای حیوانات

خُنک دو=کوزه ای که در تابستان آب را خنک نگه می دارد و آن را از گل رس مخصوصی درست می کردند.

خوشتلی=رشته و درست کردن رشته خمیری

خوش سو=خوش تبار,ازنژاد بهتر

حاوه=حاون

دانه مهر=زنجیر حلقه حلقه,با دانه های کوچک بیضی شکل

دَپُل انداختن=قفل کردن

دست حلار=ختنه

دستوک=شانه قالی

دشلمه=حبه قند

دریچه=پنجره

دسترخو=سفره نان

دشمه= دشمن

دوکو=دکان

دوشخنگلی=دوشاخ وسیله کشاورزی

دَقّ=زمین صاف و بی سنگ و بی گیاه

دالو=دالان

دورواخ=سالم

درمو=درمان

دلن دروا=نگران

دولخ=دود

دوماغ=دماغ

دوله=پاس سگ

درزگ=خیس ، تر

دوز،به دوز=دوختن

داناراک=نوعی گیاه

داکول =پنهان کاری

دوشنه=دیشب

دخو شو=بخواب

دوغیبگی=نوعی چادر

دلنگوو=آویزان

رَف=طاقچه که به سقف نزدیکتر باشد.

رمو= نمونه . الگو

رمونه زدن=نمونه برداری کردن,الگو گرفتن

ریخ=مدفوع بز

رونجوگ = موریانه

روونگ = نوعی مارمولک

روز دکو=هنگام غروب

زمبر=صفحه حلبی

زعفرو=زعفران

زبو=زبان

زوال=سایه

زیروک =جوجه تیغی

زرمه=ناله

زنخ=چانه

زنگیچه=آرنج

زوال گرد=سایه دیوار و مانند آن

زواله=گلوله خمیر,آماده برای پهن شدن و پخت

زینه=پله

سک=سخت و بی حاصل

سه قد = یک سوم

سَرتگ=جوی کوچکی برای تخلیه آب مازاد بند و سد خاکی

سر گوش زدن=لنگیدن

سِرموک=پیازچه بد بوی صحرایی

سُم=سوراخ بزرگ و تونل مانند

سنگ اِشکنک=جلوی گیوه

سسلک = نوعی پرنده

سرق،سرقوکی= صرع ،صرعی

سرگی=مدفوع سگ

سر تن = اندازه ، به اندازه

سَیل=تماشا,جشن و سور

سراو=سراب

سبا=فردا

سینه کش=سربالایی

سیه=سیاه

سوز=سبز

شو=شب

شویش=شوهرش

شوو=شد

شووم = شام

شرانیدن=با فشار فرو ریختن

شوشل=قندیل ،یخ

شاشنگ=نوعی سوسک

شوپرو=خفاش

شورو=نوعی سوسک

شروا=شوربا,آب رقیق آش

شمیدن=نوشیدن,بلعیدن

شخیده= شکفته

شوره=خاکهای مرده ساختمانهای کهنه و فروریخته

شهربند=دیوار دور شهر

شیرا=شیری,شیرده

شیرک=کینه دار,دشمن

فرموک=گلوله نخ رشته شده

فرتغم=بی خیال

فش=آب دماغ

فریز=گیاهی ریشه ای و به هم تنیده مثل چمن که در کنار جویها می روید

قال=لانه

قوته=شنا

قونه=نوعی گیاه

قرودبَه=قُرشده,آسیب دیده و مچاله

قُمبُل=نوعی دامن زنانه

قُمبُل تاب دادن=رقص کردن,دست افشانی و پایکوبی

کتّه=اجاق

کایگ=نوعی پشه

کازه=صحرا

کولیدن=شخم زدن

کنجkonj=گوشه

کلاته= محل کشاورزی

کاچی=نوعی غذا

که=کاه

کاریز = قنات

کاکا=نخود

کف و بیخ= نوعی چوب که از ریشه گیاهی است پس از همزدن زیاد مثل کف شده و با مخلوط کردن شکر  به آن میل می کنند 

کوکو=نوعی حشره

کوگ=کبک

کرق دل= وسط سینه

کفتر=کبوتر

کشمو=مزرعه

کجی=ابریشمی

کوزدوک=نوعی سوسک

کژدم=عقرب

کلک=انگشت کوچک

کُده=گیاهی تلخ و سبز رنگ که در مناطق کویری می روید

کرباسه=ابتدایی ترین مرحله خوشه انگور

کُلُمبه=کلوچه

کَلیژدک=نوعی زاغ سیاه و سفید

کلیدان شمار=همه,بی استثناء

کُنجِلِک=ریشه خشک شده گیاهان صحرایی

کَنوی=مرغ سیاه و سفید با خالهای ریز

کولیدن=زیروروکردن زمین با بیل

کونه=ریشه های خشک از زمین برآمده

کوش= کفش

کلوخ=گل خشک شده

کنو=شاه دانه

کربیه=زیره

کتال= نوعی ظرف

کَلاو‌َه،کلاونگ=سرگرم

کخ=کرم

کاجوک=چهارشاخ

کیز=وسیله ای چوبی و کله پهن که سر آن میخ های فلزی کار گذاشته بودند و کلوچه ها را با آن سوراخ سوراخ می کردند

گُرماس=مخلوط شیر و ماست پر چربی

گُل خار=بنفش روشن

گرز = کتک

گالوک=نوعی گیاه

گمار= نوبت چرای گاو و گوسفند

گذرگوگ=نوعی گیاه

گذر گهgazergah= جای که قدیم لباس ها را میشستند

گالش=نوعی کفش

گپ=حرف (در قدیم استفاده میشده امروز کاربرد ندارد)

گوگلنوک=نوعی سوسک

گزون=خارش

گیوه=نوعی کفش

گمو=گمان

گشنه=گرسنه

گل گل مازو=دراز کشیده روی تختخواب یا جای نرمی قل خوردن

گَلوک=گیاهی کوچک به رنگ صخره های دامنه کوه که طعم مطبوعی داشت

گدار=گردنه

گدهgedah=دیگر

دستور زبان در گویش شهر فردوس

تفاوت گویش پارسی مردم فردوس با پارسی معیار

  1. برخی از افعال ساده در این گویش به صورت مرکب هستند مانند هوبر کردن به معنای پوشیدن
  2. برخی از افعال مرکب به صورت پیشوندی در این گویش به کار می روند مانند وابردن به معنای برنده شدن
  3. نکته دیگری که در این گویش بسیار به چشم می خورد پیشوندهایی است که بر سر اغلب افعال در این گویش قرار میگیرد :

الف) پیشوند "وا": در اکثر افعال در حالت امر به جای پیشوند "ب" بکار میرودمانند واده به مهنی بده یا واپرس به معنی بپرس و  برخی از افعال به خودی خود دارای پیشوند "وا"هستند مانند واچیدن به معنای چیدن

ب)پیشوند "و": در تمامی صورتهای زمانی افعال که به خودی خود دارای پیشوند هستند جز در حالت امری ،پیشوند به کار می رود مانند واپکیدن به معنای پریدن

پ) پیشوند "وار":که اغلب به جای بر در فعل های امری به کار می رود و همچنین در تمام صورتهای زمانی نیز به به کار می رود مانند ورخز به معنای بر خیز

ت)پیشوند "د" این پیشوند نیز در برخی افعال در حالت امر و گاهی هم در دیگر حالت ها ب کار میرود مانند دخم بس به معنی خواهم بست

ج)پیشوند "م"همانند زبان دری بر سر برخی افعال برای منفی کردن آن به کار می رود مانند بمرو ب معنای نرو

ح) پیشوند "ن" برای برخی از افعال نفی به کار میرود مانند بنری به معنای نری

خصوصیات مشترک گویش پارسی مردم فردوس با زبان دری :

خوصیات مشترک دیگری که در این گویش با پارسی دری دیده می شود مربوط به برخی تغییرات صوتی در این گویش :

  1. حرف "ب" : در برخی واژگان به خصوص پیشوند افعال هنوز به همان صورت گذشته خود یعنیv میباشد مانند سوز به معنای سبز و یا چو به معنای چوب (این قاعده در گذشته در تمام کلماتی که حرف "ب" در اول ،وسط و یا آخر آنها قرار داشته و همچنین در پیشوند افعال به جای "ب" صدای "و" می آمده است )
  2. در این گویش برخی از واژگان هستند که هنوز در آنها حرف "پ"به حرف "ف" تغییر نیافته مانند گوسپند به معنای گوسفند
  3. در این گویش برخی از واژگان هستند که هنوز در آنها حرف "خ " به صامت "ق"بکار رفته است مانند یخه به معنای یقه
  4. کلماتی که با "شین " یا "سین"شروع میشوند در این گویش با صدای او یا ا به کار میرود مانند اشتر به معنی شتر یا اشکم به معنی شکم
  5. در این گویش برخی از واژگان هستند که هنوز در آنها حرف "و"به جای حرف "ف" به کار برده میشود مانند کوش به معنی کفش
  6. در برخی از واژگان که در گویش رسمی امروزه صدای "ای"در اولین هجای آنها وجود دارد در گویش مردم فردوس به صورت ا تلفظ می شود مانند "رق" به معنی ریگ
  7. در برخی از واژگان به صورت امروزی آنها قلب شده ای از صورت قدیم آن است در گویش فردوس هنوز ای واژگان صورت ابتدایی خود را حفظ کرده است مانند مزغ به معنی معنی مغز یا قلف به معنی قفل
  8. در این گویش غالب واژگانی که به صامت "ت" و گاهی نیز "ن"ختم می شود این صامتها آز آخر کلمه حذف می شود مانند دس به معنی دست
  9. بعضی از واژگان ساده امروزی در گویش فردوس به صورت واژگان مرکبی بکار میرود که عموما از ترکیب اسم +مصدرو یا پیشوند+اسم ساخته میسون و یا به صورت ترکیبی مضاف و مضاف الیه است مانند هم زلف به معنی با جناق و  یا  اوگردو به معنی ملاقه

 نمونه از شعر یه گویش فردوسی

سال زلزلک زمی گروم گروم کی یو به رف         نصف شهر ماش ههم کف چغلی کی یو به رف

از هوم هومن شو و گرم   گرمبن سحرش          دل هفتی پردگن گوش   بدری    یو    به    رف 

او همه     ایوو  اغشکه  و بادگیرونه بلند           تا خدا تک بزه     همش    هتنبی  یو  به     رف

اننک قلینه   ور کارداش و   پکی   ددست         بنگ نخ هفتی یو شطش بکرچی یو   به     رف

بلبلک هوتی قفس دلنگ و بو از ایو قفسش     قفسش   هقرچی و  روحش بپری یو    به   رف 

از همی    کسگو  و     دوریون      گلمگلی     یکه  درواخ بنمن  همش  هشلی یو     به    رف

تنگن شیره و دکن   پر از   روغن زرد                   شیرگو چپه شو و  روغنه هشری یو   به   رف

بز بیچره که خسبیده هو پای دیوار بو             هنوزش دم مبری ریشش به جنبی یو به      رف  

خودم ازملر که وهم دوی که به جیوم               که تروم ایونه سوفه مه هو تنبی یو    به     رف

 

اشعار زیر از میر تونی معاصر با شاه عباس دوم صفوی

هشمی نون جو مست و ملنگی نمبه          سر بزرگی خر لنگ و پوخ توگی نمبه

با   شغالن      سر کوچه    ما ونچخی          که اونو مدین ومده خه جنگی  نمبه

    افعال در گویش شهر فردوس

مه             تو             او

ما             شما         اونو 

فعل رفتن  در گویش شهر فردوس

مه  مروم                          تو مری                    او مرد        

ما مرم                            شما مره                   اونو  مرند

درباره ما
Profile Pic
شهر فردوس(تون) یکی از قدیمی ترین شهرهای ایران و خراسان بوده این شهر با تاریخ بیش از 5 هزار ساله خود افتخاری برای ایران و خراسان است .این شهر جز 10 شهر باستانی ایران بوده و از آثار تاریخی این شهرمی توان به حمام کوشک ،مسجد کوشک،مسجد جامع تون ،آب انبار سیدی ،مسجد سیدی ،مسجد قدمگاه،مسجد تالار،مدرسه علیا ،مزار،مدرسه حبیبیه،مدرسه شیخ،کوه قلعه،قلعه دختر،حمام خیروز،حمام جهانیار،حمام سردشت و... را نام برد .نام باستانی آن در زمان (هخامنشیان= پاری تاگن) (ساسانیان = تابان )(دوران اسلامی = تون ) امروز با نام شهر فردوس شناخته میشود این شهر جز بیست شهر اولیه ایران است که در آن شهرداری تاسیس شد و جز اولین شهرستانهای استان خراسان که در ابتدا مشتمل بر بخش‌های مرکزی، طبس و بشرویه و دهستان هایش آیسک ، سرایان ، برون، خانکوک ،ارسک بوده است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 123
  • بازدید سال : 1,097
  • بازدید کلی : 17,828